"مسخ" عزب رمان و مشهورترین اثر فرانتس کافکا است که در پائیز 1912 اثر شده و در اکتبر 1915 به چاپ رسیده است. ولادیمیر ناباکوف باب مورد این داستان فرموده است: «اگر کسی 'مسخ' کافکا را چیزی بیش از یک خیال پردازی حشرهشناسانه بداند به او تبریک میگویم چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است.»
آوا کافکا روشن و ظریف و رسمی در تضادی حیرت انگیز با موضوع کابوس وار داستان دارد؛ او در "مسخ" تنهایی بشر و سرگشتگی و گسیختگیش را از جامعه پرآشوب نشان میدهد.
مسخ تارک گذشت انسانی است که حرف وقتی می توانست فردی مثمر ثمر برای خانواده خود باشد و در رفع نیازهای آنان تلاش کند، برای آنان عزیز و دوست داشتنی است. اما همین که به دلایلی دستخوش از کار افتادگی می گردد و دیگر قادر صفت مایحتاج خانواده نیست، نه تنها عزت و احترام خود را از دست میدهد بلکه به مرور موجودی بیمصرف و مورد تنفر خانواده تبدیل می شود. این خانواده سمبل جامعهای است که انتساب به افراد ضعیف و ناتوان بی رحم است و آنها را زیانآور و مخل برای خود می بینند و از انسانهایی فرصت انجام کوچکترین کارها را دریغ میکند که شاید بتوانند منشا کارهای بزرگ در آینده شوند.